راز بزرگ رام کردن بازار وحشی
15 بهمن 1399
ارسال شده توسط رضا زمانی
زمان مطالعه: 5 دقیقهراز بزرگ رام کردن بازار وحشی
راز بزرگ رام کردن بازار وحشی
خاطره تلخ، تجربه شیرین
این خاطره مربوط به چند سال پیش است که معامله گری را به طور حرفه ای شروع کرده بودم. من سالهای زیادی را قبل از آن مشغول مطالعه و تحقیق پیرامون این حرفه بودم اما فعالیت اصلی من مربوط به آن دوره می شود که همزمان بود با بزرگترین اشتباه من در این مسیر.
آن زمان تازه از مشکلات ورشکستگی شغل قبلی کمی نجات یافته بودم و آرامش به زندگی من وارد شده بود. یادم می آید که کارم را در فارکس با 300 دلار شروع کردم و خیلی خوشحال بودم که در این مسیر قرار گرفته ام. درست است که نه سود می کردم و نه زیان ولی چون میدانستم که در مسیر درستی قرار گرفته است خوشحال بودم و آرامش زیادی داشتم. اما یک اشتباه بزرگ مسیر موفقیت من را تغییر داد. یکی از دوستانم با اصرار مبلغ 10.000 دلار به من داد تا برایش سرمایهگذاری کنم و من هم بالاخره پذیرفتم و این کار را کردم.
یادم میآید این سرمایهگذاری دارای ریسک خیلی پایینی بود و در مدت یکی یا دو ماه این مبلغ تا 12000 دلار هم بالا آمد ولی به خاطر دستکاری من در سیستم و همچنین عدم استفاده از حد ضرر، یک روز که 2 ساعت از منزل بیرون رفته بودم، هنگام بازگشت در عین ناباوری دیدم که این مبلغ تا 7 یا 8 هزار دلار رسیده. دنیا دور سرم میچرخید و زندگی من که تازه داشت رنگ آرامش را به خود می دید دوباره به جهنم تبدیل شد.
ماهها این کابوس مرگبار با من بود. هیچ لذتی از زندگی نمیبردم. فقط میخواستم این مبلغ به اندازه اولیه آن باز گردد تا سریع آن را خارج کرده و از شرش خلاص شوم. یادم میآید شبها تا صبح، لبتاپ کنارم روشن بود و حتی زندگی زناشویی من هم دچار اختلال شده بود. آهنگ پس زمینهای که برای معامله استفاده می کردم عین خوره حتی در خواب مغزم را میخورد بی آنکه ارادهای برای خاموش کردنش داشته باشم!!
خلاصه بیش از یک سال و نیم طول کشید تا از شر این کابوس رها شوم؛ آن هم نه با جبران ضرر؛ بلکه با صفر شدن حساب! ایکاش روز اول این اتفاق افتاده بود. بالاخره با صفرشدن حساب، دوستی ما هم به پایان رسید و من مجبور شدم آن مبلغ را به اضافه 2برابر سود بانکی آن با فروش تهمانده ارثی که از پدرم باقی مانده بود به او بدهم و دوباره از صفر شروع کنم.
البته همه اینها یک دلیل داشت و آن هم
برداشت لقمهی بزرگتر از دهانم بود که نتیجهی آن حذف آرامش از زندگی و معاملهگری من شده بود.
اما تمام اینها را گفتم که فضای معامله گری من و همچنین ظرفیتم را در آن زمان درک کنید. هدف من نکتهی بسیار جالب و عجیب دیگری است که امیدوارم یک آگاهی عمیق به شما بدهد:
نکتهی رازگونه نهفته در این خاطره این است که همزمان با اینکه من با معاملههای چند هزار دلاری که مناسب شخصیتم نبود و آرامش را از من گرفته بود دست و پنجه نرم میکردم و با تمام قدرت تلاش میکردم با بروزترین روشها حساب را کمی بالا بکشم، مبلغ 50 دلار که در مقابل آن اعداد رقمی به حساب نمیآمد را به یک حساب دیگر واریز کردم تا یکی از همین استراتژیهایی که با آن کار میکردم را با وسواس کمتری روی این حساب انجام دهم. در واقع برایم اصلا مهم نبود که چه اتفاقی برای این حساب کوچک میافتد و تقریبا احساسات من در بالا و پایین رفتن نمودارها به صفر رسیده بود.
باورتان نمیشود؛ نتیجه این شد که من با همان استراتژی که بدون آرامش و با زور حساب را صفر کردم، در مدت حدود یک ماه، 50 دلار را به 400 دلار تبدیل کردم!!
اما فکر میکنید دلیل اصلی این تضاد چیست؟؟
دلیل اصلی آن این بود که وقتی در حساب دیگر با رقمهای بالا داشتم معامله می کردم ظرف من بزرگ شده بود؛ بنابراین ضررهای 5 یا 10 دلاری اصلا برام اهمیت نداشت و به چشمم نمیآمد. همین عامل جلوی رفتار احساسی من را میگرفت و نمیگذاشت معاملهها را زودتر از موعد ببندم. در واقع من کاملاً روی این حساب سوار بودم و استراتژی بدون کم و کاست در حال اجرا شدن روی همان سرمایه هرچند کوچک بود و طبیعتا نتیجه خوبی هم به همراه داشت.
ولی در آن حساب 10هزار دلاری، برعکس این اتفاق افتاده بود و در واقع این حساب معاملاتی و بازار بود که بر من سوار بود و نتیجه هم قاعدتا معکوس! شاید اگر تجربه مدیریت یک حساب دیگر با مبلغ 100.000 دلار را داشتم، به راحتی آن حساب ده هزاری را هم میتوانستم چند برابر کنم!!
نکتهی جالبتر اینجاست که یک بار من برای اینکه مارجین کافی در آخر هفته داشته باشم مجبور شدم آن 400 دلار را هم به حساب بزرگ تزریق کنم. نتیجه هم از دور داد میزند: وقتی ظرف تو کوچک باشد هرچقدر پول و سرمایه هم که درون آن بریزی سرریز میشود و این یک قانون است.
نتیجه:
برای اینکه در معاملهگری موفق شوید یکی از مهمترین ملزومات آن این است که استراتژی مکتوب داشته باشید و بتوانید آن را اجرا کنید. از طرفی چیزی که فراوان یافت میشود استراتژی خوب است ولی مهمتر از همه اجرای آن است. این اجرای درست استراتژی است که شما را در دسته اقلیت برنده قرار میدهد و نه دانش تحلیلگری!
برای اجرای درست استراتژی مهمترین چیز داشتن آرامش است. بزرگترین راز داشتن آرامش و یا بهتر بگویم موفقیت در این بازار این است که باید مبلغ معامله همواره از ظرفیت شما کمتر باشد که ضررها(ترس) یا حتی سودهای حاصل(هیجان)، آرامشتان را برهم نزد. در واقع باید همواره این سؤال را از خود بپرسی که “ آیا من الان تجربه معامله با سرمایههای کمتر از سرمایهای که الان دارم را داشتهام و همزمان با رشد حساب، خودم هم رشد کردهام یا خیر.”
حالا فکر کنید من اگر طبق همان روشها، همان 300 دلارم را میخواستم رشد بدهم به نظر شما چه اتفاقی خوبی میتوانست جایگزین یک خاطره تلخ مثل این شود؟ آیا شما هم تجربیاتی مثل این دارید؟ اگر چنین حالتی را تجربه کردهاید، حتما برای کمک به دیگران، آن را بنویسید.
پیشنهاد میکنم راز سودها نجومی در فارکس را هم بخوانید.
احتمالا از این مطالب هم خوشتون بیاد:
متاسفانه مطلبی مشابه با این موضوع در سایت وجود نداره 🤷♂️.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
سلام و خدا قوت به این همه سختی راهی که شما تجربه کردید . من هم تجربه تلخ البته با پول خیلی کمتر رو تجربه کردم و همچنان که در حال نوشتن این متن هستم هم در حال تجربه تلخم هستم . مبلغ شروع فعالیتم در فارکس ناچیز و 60 دلار بود که هرگز نتونستم یکبار هم روی 61 دلار رو ببینم با اینکه تمامی تکنیک ها رو آموزش دیدم ولی اونطوری که میخواستم پیش نرفت 30 دلار اول رو خرد خرد از دست دادم 30 دلار بعدی رو به راحتی کال مارجین شدم به دلیل اینکه حد ضرر رو دستی افزایش میدادم که قطعا روش اشتباهی هست . بار دوم عزم خودم رو جزم کردم که با یه حساب 30 دلاری ولی با استراتژی حساب شده تر و صبر بیشتری تلاش کنم که هر طور شده 30 دلار رو تبدیل به 60 دلار کنم نه به خاطر اینکه عدد 30 دلار رقم مهمی برام باشه بلکه به این فکر میکردم که اگه من موفق بشم حسابم رو با معامله موفق 2 برابر کنم و این موفقیت تداوم داشته باشه پس میتونم حساب بزرگتر رو هم مدیریت کنم و پیشرفت کنم اما با کمال تاسف خیلی سریع این 30 دلار رو هم از دست دادم و حساب صفر شد . چیزیکه این وسط به نظر برای من با شانس و اقبال همراه بود این بود که من پول زیادی نداشتم که با حساب سنگین معامله کنم که اگه اینطور بود قطعا انونها رو هم از دست میدادم ولی با اینکه شکست های پی در پی داشتم تلاش میکنم که مدتی باز در حساب دمو و روش های بهتر و دقیقتر آزمون و خطا کنم بلکه روزی من هم بتونم توی فارکس یک تریدر موفق بشم و این یک هدف و رویایی هست که با علاقه شدید دنبال خواهم کرد . موفق و پیروز باشید .
ممنونم از شما. حتما هر تلاشی بی نتیجه نمیمونه.به نظر من بین موفقیت و شکست در این بازار یه مرز بسیار باریک وجود داره که قطعا یه مقداریش به دانش برمیگرده ولی قسمت زیادیش مربوط به دوره یا آموزش های زیاد نیست و من خیلیارو میشناسم که تو سود بودن و با دیدن آموزش بیشتر از مسیر سوددهی بیرون اومدن! چون نتونستن تعادل بین دانستههای قدیمی و جدید برقرار کنن. به هر حال بعضی مواقع حق انتخاب نداشتن خیلی بهتره و شاید خیلی بهتر میشد اگه ما فکر میکردیم هیچ ابزاری غیر از یه خط روند ساده در بازار نیست! در این صورت وقتی میدونستیم دیگه هیچ ابزاری غیر از این نیست شاید سالها در سراب «پیدا کردن یک دوره آموزشی بی نقص» گرفتار نمیشدیم!!!